???? ?????? ???? ?????? ???? ???? ????(?) ???
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
هادی صالحین
درباره ما
جستجو

کارنامه عملیات
جنگ دفاع مقدس
آرشیو مطالب
لوگوی دوستان
ابزار و قالب وبلاگ
کاربردی
ارسال شده در جمعه 92/7/26 ساعت 8:29 ع توسط هادی صالحین


بزرگان برای به دست آوردن حضور قلب در نماز عواملی را ذکر کرده اند که دقت در مفاهیم نماز و رعایت مستحبات و مهیا شدن برای نماز از نظر ظاهری از جمله آن ها هستند. اما امور دیگری نیز در این باره دخیل اند که تاثیر به سزایی در تحصیل حضور قلب در نماز دارند. مهم ترین آن ها عبارتند از :
1- شناخت و آگاهی:
هر مقدار معرفت و شناخت انسان به حق تعالی و صفات و اسمای حُسنایش بیش تر باشد، عشق و محبتش نسبت به خدا و شوق خلوت نمودن و سخن گفتنش با خدا نیز بیش تر خواهد بود . شناخت و معرفت پروردگار سبب می شود که انسان خداوند را ناظر و حاضر ببیند و در برابرش خاضع و خاشع باشد.
2ـ احساس و درک عظمت و بزرگى خدا.
درک عظمت و بزرگى هر کسى بستگى به مقدار شناخت و معرفت به او دارد. هر مقدار این شناخت بیش تر شود، ‌بزرگى و عظمت او بیش تر جلوه گر خواهد شد. اگر کسى به عظمت و بزرگى خدا پی ببرد، ‌طبعاً‌ خضوع و خشوع بیش ترى در پرستش و عبادت خواهد داشت.
امیرالمؤمنین (ع) در وصف عارفان و خدا پرستان واقعى فرمود: «عظم الخالق فى أنفسهم فصغر ما دونه فى أعینهم؛ (1) آنان خدا را به عظمت و بزرگی شناخته اند. بنابراین هر چه غیر او است، در نظرشان کوچک جلوه می‌کند».
3 ـ جلوگیرى از هرزگى قوه خیال:
یکى از بزرگ ترین عوامل حواس پرتى در نماز، ‌هرزگى و پراکندگى قوه خیال است. اگر قبل از نماز چند دقیقه اى به وسیله ذکر خدا و مناجات و خواندن نمازهاى مستحبى و تلاوت قرآن، خود را آماده نماز کنیم، ‌ذهن از حواس پرتى و پراکندگى و از توجه به کثرت، به سوى وحدت متوجه مى شود، ‌در نتیجه در نماز فکر انسان به این طرف و آن طرف متوجه نمی شود. کسى که قبل از نماز با دیگرى بگو مگو و بحث داشته یا خوشحال یا ناراحت شده، اگر فوراً وارد نماز شود، نمازش تحت تأثیر آن افکار خواهد بود و حضور قلب نخواهد داشت.
4 - ترک گناه:
کسى که به خیانت به مردم، کلاه برداری، رشوه خواری، اختلاس، ‌تهمت، غیبت و غیره فکر مى کند، براى او قلبى نمانده است تا در آن خدا جلوه کند. هر چه هست ،غیر خدا است.
دل ز دل بردار اگر بایست دلبر داشتن دلبر و دل داشتن نَبْوَد طریق عاشقان
گناه لذت مناجات را از انسان مى گیرد و با گرفتن لذت شیرینى عبادت، حضور قلب هم خواهد رفت.
امام صادق (ع) مى فرماید:«خداوند به داوود پیامبر فرمود: قرار نده بین من و خودت عالِمى را که شیفته دنیا است، ‌چون این شخص از راه محبت من جلوگیرى مى کند. این ها دزدان راه بندگانى هستند که به سوى من مى آیند. کم ترین کارى که من با آن ها مى کنم، این است که شیرینى مناجاتم را از قلب شان مى گیرم». (2)
5- رفع موانع:
پرخوری، جلوگیری از ادرار، کسالت و خستگی، سر و صدا و نگاه به اطراف، مانع حضور قلب در نماز می شود. رفع این موانع در حضور قلب مؤثر است.
موانع تا نگردانى ز خود دور درون خانه دل نایدت نور
6- فراغت قلب:
یکی از مهم ترین اسباب حضور قلب، فراغت قلب است.
تا برنخیزی از سر دنیا و هر چه هست با یار خویشتن نتوانی دمی نشست
حضرت امام خمینى در مورد راه هاى تحصیل حضور قلب مى گوید:
« آنچه باعث حضور قلب شود، دو امر است:
یکى فراغت وقت و قلب و دیگر فهمیدن اهمیت عبادت . مقصود از فراغت وقت آن است که انسان در هر شبانه روزى براى عبادت خود وقتى را معیّن کند که در آن وقت خود را موظف بداند فقط به عبادت بپردازد . اشتغال دیگرى را براى خود در آن وقت قرار ندهد. انسان اگر بفهمد که عبادت یکى از امور مهمى است که از کارهاى دیگر اهمیتش بیش تر بلکه طرف نسبت با آن ها نیست [= قابل مقایسه نیست ] البته اوقات آن را حفظ مى کند و براى آن وقتى موظف مى کند. . . از فراغت وقت ‌مهم تر فراغت قلب است و آن چنان است که انسان در وقت اشتغال به عبادت، خود را از اشتغالات و هموم دنیایى فارغ کند و توجه قلب را از امور متفرقه و خواطر متشتّته [=پراکنده] منصرف نماید و دل را یکسره خالى و خالص براى توجه به عبادت و مناجات با حق تعالى نماید و تا فراغت قلب از این امور حاصل نشود، تفرغ براى او و عبادت او حاصل نشود». (3)
7- انتخاب مکان مخصوص و اختصاص وقت مناسب برای نماز ، دوری از غذاهای شبهه ناک و حرام و اموالی که از طریق غیر مشروع به دست می آید، در حضور قلب و ایجاد آمادگی درونی برای نماز و سخن گفتن با خدا بسیار موثر است.
نکتهء پایانی:
نماز را برای انجام وظیفه نخوانید(اگر چه وظیفه هم هست) بلکه برای ادای شکر نعمت های خدا و ارتباط و اتصال وجودی با او بخوانید و خود را در حضور او بدانید و از عطر وجود او بهره مند شوید همان گونه که پروانه ای از طراوت گلی که بر آن نشسته بهره مند می گردد و مانند رودخانه ای باشید که از اتصال به دریا ، شکوه و عظمت می یابد.التماس دعا
موفق باشید.

پی نوشت ها :
1.نهج البلاغة، الإمام علی بن أبی طالب علیه السلام، دار الهجرة للنشر - قم، ص 303 ، خطبه 193 ( خطبه متقین )
2. ثقه الاسلام کلینی ، الکافی، دارالکتب الاسلامیه - طهران ، 1365 ه ش ، ‌ج 1، ص 46.
3.امام خمینی، چهل حدیث، مؤسسه تنظیم و نشر آثار .امام خمینی، چاپ دوازدهم ، ص 434.




      
ارسال شده در جمعه 92/7/26 ساعت 8:25 ع توسط هادی صالحین


سرچشمه تقسیم گناهان به صغیره و کبیره در حقیقت آیات قرآن مجید است. یکی از این آیات چنین است: «اِنْ تَجْتَنِبُوا کَباِئَر ماتُنْهَؤنَ عَنْهُ نُکَفرِّعَنْکُمْ سَیئاتِکُم؛ اگر از گناهان کبیره بپرهیزید، از گناهان کوچک شما در می‏گذریم»( نساء (4) آیه 31).
اکنون باید دید که میزان کوچک و بزرگ بودن گناه چیست؟ در نظر علمای دینی هر گناه(کبیره یا صغیره) از آنجا که مخالفت با فرمان خداوند است به خودی خود گناهی بزرگ است. مقیاس کوچک و بزرگ بودن گناه این نیست که آن را نسبت به ساحت مقدّس خداوند بسنجیم؛ زیرا براساس این سنجش همه گناهان، کبیره است. این تقسیم نظر به سنجش یک دسته از گناهان نسبت به دسته دیگر است. در این سنجش عموم گناهان دو دسته‏اند:
1. گناهان کبیره؛ 2. گناهان صغیره.
راه های بسیاری برای شناسائی این دو قسم گناه هست. معروف‏ترین راه شناسایی در میان دانشمندان این است که هر گناهی که در برابر ارتکاب آن وعده عذاب در قرآن و روایات داده شده است گناه کبیره است، مانند قتل نفس که قرآن درباره آن چنین می‏فرماید: «وَ مَنْ یقْتُلْ مُؤمِناً مَتَعَمِّداً فَجَزاؤُهُ جَهَنَّمُ خَالِداً فیها؛ هر کس مسلمانی را عمداً بکشد، سزای او دوزخ است و همواره در آنجا خواهد بود.»( همان، آیه 93)
برخی دانشمندان قید دیگری افزوده‏اند و می‏گویند گناه کبیره، گناهی است که برای ارتکاب آن وعده عذاب داده شود و یا لااقل اکیداً از آن نهی شده باشد، چه بسا گناهانی که در قرآن در برابر ارتکاب آن وعده عذاب داده نشده، امّا به طور اکید و یا با نهی‏های مکرر از ارتکاب آن پرهیز داده شده است؛ مثلاً هرگاه فرض کنیم که درباره ربا فقط این آیه نازل می‏شد به تنهایی نشانگر کبیره بودن گناه رباخواری بود: «فأذَنُوا بِحَربٍ مَنِ‏اللَّهِ؛ پس رباخواران به خداوند اعلان جنگ بدهند.»( بقره (2)آیه 279) بنابراین بزرگ و کوچک بودن گناهان، نسبی نیست، بلکه هر یک مرزی جداگانه دارد و یک گناه هرگز نمی‏تواند صغیره و کبیره باشد، زیرا -چنانکه گفتیم - اگر در برابر ارتکاب گناه وعده عذاب داده شده باشد و یا از آن نهی اکید شده باشد، گناه کبیره است و در غیر این صورت صغیره است.
علمای اسلام گناهان کبیره را هفت و برخی ده و برخی بیست و بعضی سی و چهار و بعضی چهل و برخی بیشتر ذکر کرده اند. از مجموعة روایات و کلمات بزرگان دین میتوان فهمید آن چه ذکر شده، به عنوان نمونهها و مصادیقی از گناهان کبیره است.
جهت آگاهی بیشتر به کتاب "گناه شناسی" اثر استاد محسن قرائتی که توسط آقای محمد محمدی اشتهاردی تنظیم و نگارش یافته، یا کتاب کیفر گناه و آثار و عواقب خطرناک آن "تألیف سید هاشم رسول محلاتی و کتاب گناهان کبیره" آیت الله دستغیب مراجعه شود.
امام خمینی(ره) گناهان زیر را به عنوان گناهان کبیره مطرح کرده است:
1ـ نومیدی از رحمت خدا 2ـ ایمنی از مکر الهی 3ـ دروغ بستن به خدا و پیامبر 4ـ قتل 5ـ عاق پدر و مادر 6ـ خوردن مال یتیم7ـ نسبت زنا دادن 8ـ فرار از جنگ و جهاد 9ـ قطع رحم 10ـ سحر و جادو 11ـ زنا 12ـ لواط 3ـ سرقت 14ـ قسم دروغ 15ـ کتمان شهادت 16ـ شهادت به ناحق دادن 17ـ عهد شکستن 18ـ بیش از ثلث وصیت کردن 19ـ شراب نوشیدن 20ـ ربا خوردن 21ـ برای کار حرام مزد گرفتن 21ـ قمار بازی 22ـ خوردن گوشت مردار و خوک و خون و میته 24ـ در وزن خیانت کردن 25ـ هجرت به جایی که انجام وظیفه دینی ممکن نیست 26ـ کمک به ظالم 27ـ اعتماد به ظالم 28ـ حبس حقوق مردم 29ـ دروغ 30ـ تکبّر 31ـ اسراف 32ـ خیانت به امانت 33ـ غیبت 34ـ سخن چینی 35ـ سرگرمی به لهو و لعب 36ـ سبک شمردن حج 37ـ ترک نماز 38ـ ندادن زکات 39ـ اصرار بر گناهان کوچک. (امام خمینی، تحریرالوسیله، ج 1، ص 274)




      


علت اصلی نماز خواندن ما تنها و تنها واجب بودن آن است؛ یعنی ما نماز را به جهت این که دستور خداوند و تکلیفی شرعی بر عهده ما است، به جا می آوریم؛ هرچند به روشنی می دانیم که نماز آثار و برکات متعدد جسمی و روحی و فردی و اجتماعی برای ما دارد؛ با همه این ها می توان پرسید: چرا نماز واجب است و چرا این تکلیف برای ما در نظر گرفته شده؟
در پاسخ می گوییم وجوب، یکی از احکام پنج گانه شرعی است که در شریعت و از جانب شارع مقدس که خداوند متعال باشد، برای نظام دادن به ساختار بندگی بندگان تنظیم شده است؛ در نتیجه، از آن جا که پذیرش شریعت و عمل به آن، در مرتبه ای بعد از پذیرش اصل دین و اثبات نبوت و پذیرش خداوند از راه عقل و برهان است، در مورد شریعت چرایی و چگونگی عقلی معنا ندارد. بهترین پاسخ در مورد چرایی وجوب عبادات و دیگر وظایف آن است که خداوند فرموده است.
اما اگر منظور از چرایی، یافتن حکمت های وجوب عملی مشخص و مستمر به نام نماز است، می توان گفت :
اصولا حکمت های عبادتی چون نماز را باید در فلسفه کلی عبادات و مناسک عبادی جستجو نمود. ما معتقدیم که عبودیت و پرستش، یکی از نیازهای انسان است. تمامی انسان ها از ابتدا تاکنون به شکلی پرستش داشتهاند. روح انسان، نیاز به عبادت و پرستش دارد و هیچ چیزی جای آن را پر نمی کند؛ امّا سخن در نحوه پرستش است.
در فرهنگ اسلامی تعیین کردن و مشخص نمودن شکل عبادت، با شارع مقدس است. کسی نمی تواند عبادتی اختراع کند. اگر کسی ذکر و دعایی را به عنوان عبادت پدید آورد، از مصادیق روشن بدعت و تشریع است که کار حرامی است؛ زیرا امور عبادی را همان گونه که از طرف شارع مقدّس بیان شده است، باید انجام داد؛ نه کم تر و نه بیش تر. در نتیجه، خداوند نماز را واجب فرموده و مقررات و شرایطی هم برای آن وضع نموده است.
اما تامل عقلانی در ماهیت نماز نشان می دهد که این عمل با این خصوصیات بهترین شیوه برای رسیدن به همان نیاز روحی انسان نیز محسوب می شود ؛ در واقع اگر در ماهیت و شکل نماز دقت شود، می بینیم که نماز بهترین شیوه اظهار بندگی است. مجموعه اجزا و حرکات آن، تجلی تواضع و تسلیم در برابر خداوند است. در عین حال، گرامیداشت و جایگاه انسان و قدرت و توان او نیز در این تکلیف مورد توجه قرار گرفته است.
به علاوه، نوع چیدمان اوقات نماز به گونه ای است که نه به انسان فشار طاقت فرسایی وارد شود و نه آدمی تا مدت زیادی از انجام آن و توجه به خداوند و حقایق عالم غافل گردد؛ بلکه به طور منظم و مستمر، این عمل عبادی زیبا و آسان در زندگی تکرار می گردد.
ازشاخصه های مهم نماز آن است که، غفلت زدا است، بزرگترین مصیبت برای رهروان راه حق آن است که هدف آفرینش خود را فراموش کنند و غرق در زندگی مادی و لذائذ زود گذر گردند، اما نماز به حکم اینکه در فواصل مختلف، و در هر شبانه روز در چند نوبت انجام می شود، مرتباً به انسان هشدار می دهد و هدف آفرینش او را خاطر نشان می سازد، موقعیت او را در جهان به او گوشزد می کند و این نعمت بزرگی است که انسان وسیله ای در اختیار داشته باشد که در هر شبانه روز چند مرتبه قویّا به او بیدار باش گوید.
همچنین نماز خود بینی و کبر را در هم می شکند، چرا که انسان در هر شبانه روز هفده رکعت و در هر رکعت دو بار پیشانی بر خاک در برابر خدا می گذارد، خود را ذره کوچکی در برابر عظمت او می بیند و توجهی به این مساله جلوی بسیاری از گردن کشی ها و خود بینی ها را می گیرد.
با این همه، اگر نماز به طور صحیح و کامل با حفظ شرایط و آداب و با توجه به روح اصلی و ماهیت حقیقی اش خوانده شود، هم انسان را منظم، مقید، اجتماعی و دور از غفلت و دنیازدگی می کند و هم جلوی بسیاری از مفاسد اجتماعی را می گیرد که حصول همه این نتایج، در فرض التزام و جدیت و استمرار در نماز است؛ نه اختیار و حق انتخاب در انجام آن.
قرآن کریم به صراحت اعلام می نماید که نماز، مانعی در برابر انجام فحشا و منکر است (3) و این یعنی حیات پاک و نورانی و سعادتی که برای آینده انسان رقم می خورد.
حتی نماز های کم مایه و با بی توجهی نیز در این مسیر خالی از اثر نیستند، چنان که افراد گناهکاری بودند که شرح حال آنها برای پیشوایان اسلام بیان می شد و ائمه می فرمودند: غم مخورید، نمازشان آنها را اصلاح می کند و همین گونه می شد.
اما دقت و اصرار در این شکل و قالب و شروط و قیود این عمل، به چه دلیلی است؟
نماز، نماد تسلیم و عبودیت در برابر خداوند است. اگر قرار باشد که هر انسانی طبق خواسته خود عمل نماید و آن را به جا بیاورد، نه آن چیزی که خداوند از او خواسته، دیگر بندگی خداوند نمی شود؛ بلکه بندگی خود و عمل طبق خواسته خود است. امیرمؤمنان (ع) در روایتی پس از بیان این که معنای اسلام را تسلیم شدن در مقابل پروردگار می داند. که نشان تسلیم در عمل آشکار می شود، می فرماید :
مؤمن، بنای دین خود را بر اساس رأی و نظر شخصی نمی گذارد؛ بلکه بر آنچه از پروردگارش رسیده، بنیان می نهد. (1)
شاید یکی از رموز خواندن نماز به همان صورتی که پیامبر فرمود، حفظ شکل و ساختار عمل بعد از قرن ها است که در نتیجه آن، ماهیت و روح کلی و ساختار اساسی خود دین هم در پرتو آن زنده و پا برجا باقی می ماند؛ در حالی در ادیان دیگر ما چنین عمل معینی را نمی بینیم. به همین دلیل، آن روح کلی ادیان دیگر و ساختار اصلی به مرور زمان از دست رفته است.
هشام بن حکم از امام صادق (ع) پرسید: چرا نماز واجب شد، در حالی که هم وقت می گیرد و هم انسان را به زحمت می اندازد؟ امام فرمود: « پیامبرانی آمدند و مردم را به آیین خود دعوت نمودند. عده ای هم دین آنان را پذیرفتند؛ امّا با مرگ آن پیامبران، نام و دین و یاد آنها از میان رفت. خداوند اراده فرمود که اسلام و نام پیامبر اسلام(ص) زنده بماند و این، از طریق نماز امکان پذیر است». (2)
یعنی علاوه بر آن که نماز عبادت پروردگار است، موجب طراوت مکتب و احیای دین هم هست. در جمع بندی می توان گفت هم شکل و ساختار ظاهری نماز، زیبا و جذاب و اثربخش است و هم معارف بلند اسلامی در آن وجود دارد، هم تسبیح و تقدیس لفظی است و هم تقدیس عملی؛ رکوع و سجود و تسبیح و ستایش و دعا و تکبیر و سلام و خلاصه همه زیبایی ها در نماز موجود است.
اما در نهایت باز باید دانست که هر چند نماز دارای برکات و ثمرات بسیاری نظیر به یاد خدا افتادن، آرامش، دوری از غفلت ها و زشتی ها و.. . است اما اگر در مورد خاصی چنین نتیجه و ثمره ای حاصل نشد یا بدون نماز هم برخی از این ثمرات برای ما حاصل بود، نمی توان نماز را به کنار گذاشت و آن را بی فائده دانست زیرا عین مخالفت با دستور خداوند و ضد تسلیم و عبودیت که حقیقت بندگی است می باشد.
پی¬نوشت¬ها:
1. علامه مجلسی، بحار الانوار، نشر اسلامیه، تهران، بی تا، ج 65، ص 309.
2. شیخ صدوق‏، علل الشرائع، انتشارات داورى‏، چاپ اول، ج 2، ص 317.
3. عنکبوت (29) آیه 45.




      


قبل از هرچیز سعی کنید از ورود افکار نادرست به ذهنتان جلوگیری نمایید. برای این منظور می‌بایست از نگاه کردن به نامحرم، تصاویر مستهجن و هرگونه نگاه شهوت آلود و همچنین گوش دادن به بعضی موسیقی‌ها و حرف‌های غیر اخلاقی و نیز خواندن مطالبی در این زمینه‌ها و رابطه با دوستان ناباب به‌طور جدّی پرهیز کنید؛ چراکه تمام این موارد، ورودی‌های گناه و عوامل افکار نادرست هستند. در واقع پیشگیری همیشه بهتر از درمان می‌باشد. اگر میکروب وارد بدن شد تأثیر خود را می‌گذارد، این قدم اوّل. حالا اگر این ورودی‌ها کنترل نشده و دچار این‌گونه افکار شده‌اید، با یک برنامه‌ریزی صحیح می‌توانید از آنها رهایی یابید. از این به بعد تمرین کنید و فکر خود را مشغول به چیزهای خوب کنید، تا فکر شما خواست متوجه یک فکر بد شود، او را منصرف کنید و به یک مطلب دیگر فکر کنید. روزانه لحظاتی را به تفکر در نعمت‌های خداوند اختصاص دهید. در زمینه‌هایی که علاقه دارید مطالعه خود را بیشتر کنید. سعی کنید اوقات بیکاری نداشته باشید و همیشه به کاری مشغول باشید. اگر علاقه دارید، به حفظ آیات قرآن و احادیث و یا اشعار خوب مشغول شوید. در مجالس اهل بیت سلام‌الله علیهم اجمعین و همچنین مجالس وعظ حضور پیدا کنید. ورزش را هم جزئی از برنامه‌های زندگیتان قرار دهید.




      


امام صادق علیه‌السّلام می‌فرمایند: «هر کس می‌خواهد بداند چه جایگاهی نزد خداوند دارد، ببیند خداوند چه جایگاه و منزلتی نزد او دارد، به همان میزان او نزد خداوند متعال منزلت دارد.» و در بعضی روایات هم آمده است که شخص در هنگام مواجهه با گناه ببیند خداوند چه جایگاه و مرتبه‌ای در دل او دارد؛ یعنی در آن لحظه چقدر برای خدا ارزش قائل می‌شود، تا به واسطه آن نتواند گناه انجام دهد، به همان اندازه او نزد خدا ارزش دارد. بهترین معیار و میزان، تشخیص خود انسان است. اگر فردی معیارهای لازم برای اعمال را بشناسد و در هماهنگی اعمال خود با آن معیارها بکوشد، باید امیدوار باشد که عملش مورد قبول و رضای خداوند است. اگر فردی انگیزه‌هایش خدایی است و خود می‌داند عملی را که انجام می‌دهد، ناشی از هوی و هوس و خواسته‌های نامشروع نمی‌باشد، جایی برای شک و تردید در قبولی عملش باقی نمی‌ماند. امام سجاد علیه‌السّلام می‌فرمایند: «هر کس به آنچه که خدا بر او واجب کرده عمل نماید، او از بهترین مردم می‌باشد» و واضح است، کسی که با فعل واجبات و ترک محرمات بهترین مردم شده باشد و از منظر خدای سبحان و ائمه هدی علیهم‌السّلام پسندیده‌ترین مردم است. اگر در این وادی کسی موفق شد، حتی این وسوسه قلبی که شاید خدا و ائمه هدی علیهم‌السّلام از من راضی نباشند، خود صافی دل را به هم می‌زند و آدم بی‌صفا مورد رضایت حق تعالی نیست. بنابراین با انجام هر چه دقیق‌تر واجبات و ترک محرّمات باید رضایت بیشتر را تحصیل کرد و با کسب رضایت بیشتر جایگاه و منزلت خداوند را در دل خود بالا ببرد. حالت خوش معنوی، احساس صفا و معنویت، رغبت و میل به عبادت و دعا و انجام کارهای نیک، بعد از انجام عمل، از نشانه‌های قبولی اعمال و کسب رضا و خشنودی الهی است. لازم به ذکر است که اولیای خاص خداوند و بندگان مقرّب و برجسته‌ او، در عین حال که تمام سعی و کوشش خود را در انجام اعمال خیر و نیک و عمل به وظایف شرعی و الهی خود دارند، ولی همواره از خداوند، ترسان و بیمناک‌اند و می‌ترسند که عمل آنها مورد قبول خداوند قرار نگیرد. این حالتی است ویژه‌ آنها و از معرفت عمیق و جامع آنها سرچشمه می‌گیرد و به معنای کوتاهی در انجام وظیفه و یا بدگمانی به خداوند و سوءظن به او و یا تردید در عدالت او نمی‌باشد، بلکه وقتی انسان عظمت خداوند متعال را بشناسد و نسبت به قدرت و علم و وجود بی‌کران و نامتناهی او شناخت پیدا کرد و از طرفی به کوچکی، حقارت، ضعف و نادانی خود پی‌برد، اعمال خود را ناقص، ناچیز و غیر قابل قبول می‌داند و به همین جهت، اولیای خدا و پیشوایان معصوم علیهم‌السّلام به ما آموخته‌اند که هرگز دل‌گرم و دل‌خوش به اعمال خود نباشید و بر آنها تکیه نکنید، بلکه به فضل، لطف و رحمت الهی امیدوار باشید؛ چون اگر خداوند بخواهد با عدالت خود اعمال ما را بررسی کند و مورد سنجش قرار دهد، امیدی برای قبولی عمل برای کسی باقی نمی‌ماند ولی با توجه به فضل و لطف خداوند و تکیه بر آن، جای امیدواری برای قبولی اعمال همواره وجود دارد. در پایان، ملاک برای درک رضایت همین بود که بیان شد و نیازی به دیدن خواب و یا چیز دیگر نمی‌باشد.

منابع زیر جهت مطالعه بیشتر به شما معرفی می‌گردد: ـ بحارالانوار، ج71، ص195. ـ آیت‌الله سعادت‌پرور، سرالاسراء، ج2، ص65. ـ میزان‌الحکمه، ج5. ـ تفسیر نمونه، ج‌5، ص‌139؛ ج13، ص96.




      
<   <<   6   7      >