یکی از اصول خدشه ناپذیر در عرصه روابط بین الملل، اصل احترام متقابل در روابط بین کشورهاست به طوری که هیچ دولت مستقلی حاضر نیست با کشوری که رفتاری خصمانه و غرور آمیز از خود نشان می دهد، رابطه داشته باشد. جمهوری اسلامی ایران نیز به عنوان یک کشور مستقل و تاثیرگذار در جهان، به این اصل پای بند بوده و به غیر از رژیم جعلی اسرائیل، با همه کشورها بر اساس احترام متقابل، حاضر به مذاکره و و داشتن روابط نزدیک است. اما رفتار آمریکا در قبل و بعد از انقلاب اسلامی نشان می دهد که دولت آمریکا حاضر به پذیرش حق ایران و داشتن روابط محترمانه با ما نیست. در ادامه به برخی از رفتارهای خصمانه آمریکا اشاره می کنیم: 1. آمریکایی ها در جریان انقلاب اسلامی ایران علنا از یک دیکتاتوری خشن که پنجه های خونین او گلوی ملت ایران را میفشرد، حمایت کردند. دست عمال آمریکا در کشتار ملت ایران در سالهای 56 و 57 به خوبی دیده میشود. پیش از این هم در کودتای ننگین 28 مرداد، آمریکاییها ستم تاریخی خود را در نهضت ملی شدن نفت به ملت تحمیل کردند. 2. آمریکایی ها پس از پیروزی انقلاب اسلامی به شرارت خود ادامه دادند و با راهاندازی کودتا، جنگ تحمیلی و حمایت از تروریسم بویژه منافقین بر مواضع خصمانه خود علیه ملت تأکید کردند. آنها هیچ گاه انقلاب اسلامی را به رسمیت نشناختند و پس از انقلاب شاه خائن و جنایتکار را پناه دادند. 3. آمریکایی ها رسما در جریان اشغال لانه جاسوسی خود در تهران، تصمیم به قطع رابطه دیپلماتیک گرفتند و بر به رسمیت نشناختن انقلاب اسلامی ملت ایران تأکید کردند. 4. آمریکایی ها اموال ملت ایران را بلوکه کردند و به جنایتکاران فراری که دستشان تا مرفق به خون ملت ایران آلوده بود پناه دادند. 5. آمریکاییها با تحریم اقتصادی و تهدید نظامی که نمونه آن حمله به طبس برای ماجراجویی بود، دست زدند و در رابطه ملت و دولت ایران با کشورهای دنیا و بویژه همسایگان اخلال به وجود آوردند. 6. آمریکایی ها وهم پیمانان شان در جنگ تحمیلی از هیچ کوششی برای کشتار ملت ایران و بمباران شهرها و ویرانی اقتصاد ایران فروگذار نکردند. 7. آمریکاییها در روز روشن در برابر چشمان حیرتزده جهانیان یک هواپیمای مسافربری ایران را با 320 مسافر بیپناه و بیگناه در آسمان خلیج فارس مورد هدف قرار دادند و به فرمانده ناو وینسنس مستقر در خلیجفارس برای این جنایت مدال افتخار دادند. 8. آمریکایی ها پس از پایان جنگ، بر خصومت خود در دو بعد "سخت" و "نرم" افزودند و مخالفت خود را با پیشرفت های علمی و فناوری های نوین رسما اعلام کردند. آنها از فناوری صلح آمیز هستهای ایرانیان یک پیراهن عثمان درست کردند که به بهانه آن خصومت های خود را افزایش دهند. در این مرحله تا ترور دانشمندان هستهای ایران پیش رفتند. 9. آمریکایی ها از رژیم نامشروع صهیونیستی تا سر حد کشتار بی گناهان در سرزمین های اشغالی و ادامه اشغال و تجاوز اسرائیل به سرزمین های اسلامی همچنان دفاع میکنند. آمریکایی ها از رژیم های مستبد و خونخوار که دستشان به کشتار ملت های مسلمان آلوده است حمایت میکنند. اکنون با توجه به آنچه گذشت شما خود قضاوت کنید که آیا با چنین رژیمی که دست از خوی استکباری خود برنمی دارد، باید رابطه داشته باشیم؟!!!
ریشه های تاریخی فراماسونری و تعالیم کابالا همچنین فرقه ظاله شیطان پرستی از کدام نقطه تاریخ می باشد؟ آیا ریشه های فراماسونری و تعالیم کابالایی از دوران پیامبری حضرت سلیمان رقم می خورد یا به دوران های قبل از حضرت سلیمان هم برمی گردد؟ کدام شخصیت ها در تاریخ ایران پیرو جریان شوم فراماسونری یا مبلغ آن بوده اند؟ سوال2: آیا آل سعود از نسل یهودیان خیبری هستند؟ سوال3: منابع دقیق جهت پژوهش در زمینه فرقه ظاله شیطان پرستی و فراماسونری معرفی فرمایید.
1. معنی لغوی «کابالا»، کهنه و قدیمی است، امّا بهطور خاص، کابالا نامی است که به نوعی عرفان و تصوّف خودساخته قوم یهود اطلاق میشود. ـ کابالا؛ ریش? اصلی فراماسونری: پس از درگذشت حضرت موسی علیهالسّلام گروهی از کافران بنی اسرائیل که شیفت? فلسف? مادیگرایی مصر باستان بودند، با امتزاج عقاید الحادی و رسوم مصریان با عقاید الحادی ملل مجاور و به ویژه سحر بابِلی، کابالا یا به اصطلاح تصوّف یهودی را پایهگذاری کردند که بر پایه سحر و تسخیر جنّ استوار بود. حضرت سلیمان علیهالسّلام در دور? حکومت خویش دستور توقیف نوشتهها و وسایل جادوگریِ ساحران و کاهنان بنیاسرائیل را صادر کرده و این وسایل را زیر تخت خود دفن نمود و ساحران را در صورت ادام? کار، تهدید به مرگ نمود. پس از وفات حضرت سلیمان علیهالسّلام، ساحران بنیاسرائیل، وی را به جادوگری متهم ساخته و ادعا کردند که رمز حکومت مقتدران? سلیمان بر جنّ و انس، استفاده از سحر و جادو بوده است. قرآن جاویدان در آی? 102 سور? بقره، حضرت سلیمان علیهالسّلام را از این اتهام، مبرّا میسازد و میفرماید: «و پیروی کردند از آنچه شیاطین در عهد فرمانرواییِ سلیمان میخواندند و سلیمان کافر نبود، امّا شیاطین کافر بودند. جادوگران و کاهنان معابد به ترویج کابالا ادامه دادند. پس از اشغال قدس توسط صلیبیان، عدهای از شوالیههای اروپایی، مأمور نگهبانی از معابد به ویژه معبد سلیمان شدند که به شوالیههای معبد معروف شدند. این شوالیهها به ادوات و نوشتههای ساحران بنیاسرائیل که در معبد مدفون بود، دست یافته و تعالیم کابالا را نیز از یهود آموختند. بعد از بازپسگیری بیتالمقدس توسط مسلمانان، صلیبیان و شوالیههای معبد، با میراث کابالا به اروپا گریختند و بدین ترتیب تعالیم کابالا توسط این شوالیهها به اروپا راه یافته و بعدها بنیان تشکیلات فراماسونری و ایلومیناتی را تشکیل داد و زمینهساز صعود آن به مدارج بالای قدرت گردید. به دلیل تضادّ این تعالیم شیطانی با تعلیمات کلیسا، واتیکان، شوالیههای معبد را به جرم همجنسبازی، بتپرستی و جادوگری، مورد پیگرد قرار داده و بسیاری از آنها را اعدام نمود. شوالیهها به اسکاتلند مهاجرت کرده و یک انجمن مخفی تشکیل دادند که بعدها با نام «لژ وال بیلدرز» یا لژ کهن اسکاتلند به یکی از مهمترین لژهای فراماسونریِ اروپا تبدیل شد. به نوشت? کریستوفر نایت و رابرت لوماسِ فراماسون در کتاب «کلید حیرام»، فراماسونری استمرار شوالیههای معبد است. دن براون در «رمز داوینچی» نیز به این واقعیت اشاره میکند. با تضعیف نقش و قدرت مذهب در قرن هجدهم، فراماسونها فعالیت رسمی خود را آغاز کرده و به تدریج با توسع? پروتستانتیزم در اروپا، لژهای زیادی در سراسر اروپا برپا کردند. فراماسونری کاملاً بر پای? تعالیم کابالاست. خاخامهای یهودی اعتراف میکنند که در مناسک فراماسونری، آموزههای کابالا به وضوح دیده میشود. در «نشری? یهود» منتشره در سال 1861 در لندن آمده است: «اساس کار مجامع ماسونی اروپا بر پای? اعتقادات یهود میباشد». در دایرةالمعارف فراماسونی (1906، فیلادلفیا) نیز آمده است: «لازم است هر محفلی، رمزی از یکی از معابد یهود باشد و نیز هر یک از رهبران ماسونی، نمایند? پادشاهی از پادشاهان یهود، و هر فرد ماسونی، مَثَل اعلای یک کارگزار یهود». مجله آمریکای اسرائیلی (The Israilite America) در سوم اوت 1866، به نقل از خاخام اسحاق وایز، مینویسد: «فراماسونری از حیث درجات، تعالیم، پیامهای محرمانه و روشنگریهای تاریخیش، تشکیلاتی یهودی است و اصلاً آغاز و انجام آن یهودی بوده است». ـ نخستین آشنایی ایرانیان با فرقه فراماسونری، به سفر غیر رسمی «سر هارد فورد جونز» در سال 1804 به ایران بازمیگردد، او که از مبلغان فراماسونری بود به عنوان نماینده دولت انگلستان در ایران فعالیتش را آغاز کرد و تلاشهایی را برای ایجاد حلقه مرکزی فرقه ماسونی در ایران انجام داد. امّا نخستین ایرانیای که به فراماسونها ملحق شد، عسگرخان افشار بود که به عنوان نماینده فتحعلی شاه قاجار به اروپا سفر کرد تا در مورد همکاری با کشور فرانسه با ناپلئون وارد مذاکره شود، او پس از ورود به فرانسه به یکی از لژهای انگلیسی پیوست. با وسعتیافتن تعامل ایران و انگلیس و ورود دیپلماتهای انگلستان به ایران، سیر جذب سران حکومتی به فرقههای ماسونی سرعت گرفت، از جمله این افراد سرگور اوزلی بود که بسیاری را به حلقه فراماسونری راهنمایی کرد. وی با جذب میرزا ابوالحسنخان ایلچی که وزیر امور خارجه دولت قاجار بود، طی قراردادی ایران را مستعمره انگلستان کرد. وی همچنین در جنگهای روسیه و ایران نقش میانجی را به عهده داشت، آنهم در زمانی که روسیه و انگلستان، پیشتر معاهده دوستی امضا کرده بودند، در این نقش، با سوء استفاده از ابزارهایش که افراد فراماسونی حکومت بودند، توانست 17 شهر را از کشور ایران جدا و ضمیمه خاک روسیه کند. نقش دانشجویان اعزامی به اروپا نیز در روند ماسونیگری تأثیرگذار بود، به عنوان مثال، میرزاصالح شیرازی که در سال 1815 برای تحصیل به اروپا رفته بود، توسط سرگور اوزلی به جرگه فراماسونها پیوست، همچنین میرزاجعفرخان فراهانی ملقب به مشیرالدوله، که پس از بازگشت از اروپا در ترویج فرقه ماسونی در عصر ناصرالدین شاه قاجار فعالیتهای بسیاری انجام داد و میرزا فتحعلی آخوندزاده که از فراماسونهای عصر ناصری بود تنها راه پیشرفت علمی و رهیدن از استبداد را ایجاد انجمنهای سرّی فراماسونری و ترویج دانش آنها در سایهای از سکولاریسم میدانست. میرزا ملکمخان امّا اگر قرار باشد یکی از معروفترین فراماسونرهای عصر قاجار را معرفی کنیم باید از میرزا ملکمخان ملقب به ناظمالدوله نام ببریم. بدون شک، او یکی از تاثیرگذارترین اشخاص دولتی در پیروی از غرب بود، همین میرزا ملکمخان طی امتیازی ننگین، بهرهبرداری از منابع طبیعی مانند مراتع و جنگلها و نیز گمرکات جنوب را به یک یهودیالاصل انگلیسی به نام رویتر واگذار کرد. وی انجمنی با نام فراموشخانه در ایران تأسیس کرد که یکی از لژهای ماسونی معروف در ایران محسوب میشد، هر چند که پس از چهار سال، فعالیت این لژ توسط ناصرالدین شاه تعطیل شد، امّا موفّق شد که بسیاری از افراد حکومتی را به سلک خود درآورد. بعد از تعطیلی لژ فراموشخانه، انجمن آدمیت توسط عباسقلیخان تأسیس شد که در ادامه روند فراموشخانه گام میگذاشت. نخستین تعهّدی که از اعضا گرفته میشد، رازداری و سکوت بود، اعضای انجمن آدمیت به سه دسته هادی، امین و آدم تقسیم میشدند، هادی در اصل سیاستگذار انجمن بود. امین کسی بود که پس از جذب 12 نفر به انجمن میتوانست در شهر خود انجمنی جدید تأسیس کند و آدم به تمام اعضای انجمن اطلاق میشد. ادامه فعالیتهای ماسونی با تأسیس مدرسه سیاسی تهران در 1899 به سمتی سوق یافت که مستقیماً با آموزش سیاستمداران آینده کشور، آنان را برای اهداف آتی استثمارگران آماده کنند، این مدرسه که بیشتر معلمان و مدیرانش فراماسونر بودند، باعث شد که سیاستمداران دوره پهلوی بنابر خواستههای غرب، جهت خویش را مشخص کنند. از جمله این سیاستمداران، شاپور جی، معروف به ریپورتر، پسر اردشیر جی بود. اردشیر، خود از مدرسان ماسونی مدرسه سیاسی تهران بود، پس از او شاپور ریپورتر راه پدر را ادامه داد و میتوان گفت که حتی گوی سبقت را از پدرش نیز ربود، به گونهای که، بعدها از ملکه انگلستان لقب «سر» گرفت و این نشاندهنده اوج سرسپردگی متعلقان این فرقه به اصول بیاصالت فراماسونری است. 2. بررسی تاریخ آل سعود، از برخی ارتباطات پنهانی سران این خاندان قدرتمند با یهودیان حکایت دارد. کتاب «تاریخ آل سعود» در دهههای هفتاد میلادی قرن گذشته توسط «ناصرالسّعید»، نویسنده سرشناس عربستانی به تحریر درآمده است. وی در کتاب هزار و چهل صفحهای خود، به بررسی جوانب گوناگون تکتک اعضای خاندان آل سعود از نظر فساد و انحرافات اخلاقی پرداخته و در کنار آن نیز با تحقیق و پژوهش کامل، تلاش کرده است که یهودیبودن این خاندان را اثبات کند. ناصرالسّعید، سی صفحه نخست کتاب خود را به بررسی شجرهنامه خاندان «آل سعود» اختصاص داده و در پایان اثبات میکند که اصل این خاندان به یهودیان سرزمین حجاز و مدینه باز میگردد. 3. جهت مطالعه بیشتر به کتاب «شناخت و بررسی شیطانپرستی»، نوشته جواد امین خندقی مراجعه نمایید. موفّق و پیروز باشید.